درهای آسمان باز است رختخوابها را توی ایوان میاندازم. از گرمای روز خبری نیست و هوا خنک شده. نفس عمیقی میکشم و اکسیژنها را راهی ریههایم میکنم. جیرجیرکی سر دردودلش باز شده است و سکوت حیاط را خط میکشد. توی جایم دراز میکشم و سرم را روی بالش میگذارم.… بیشتر »
کلید واژه: "خبر"
دل حسرتزده کاش میشد دست ببرم در زمان. کاش میشد مثل دفترچهای به عقب ورق بزنم فصلها و ماهها را. برگردم به یک سال پیش. به آن شب سخت. به وقتی که نگاهم همپای زیرنویسهای خبر میدوید.آن شب دلم میخواست یک زائر باشم؛ زیر سایه شما. بسط بنشینم در حرم. همه… بیشتر »
هوالحبیب یک روز چشم باز میکنی و میبینی دنیا، دنیای قبل نیست. جور دیگری هست. طوری که تا به حال ندیده بودی. تجربه نکرده بودی. یک روز به خودت میآیی و میبینی آسودگی پر زد و رفت. خوشی تمام شد مثل شیرینی قند در تلخی چای دم صبح حل شد. تو دلبسته بودی به… بیشتر »