یادت نرود... یادت نرود رفیق. ما نشسته بودیم پشت میز مذاکره. مثل بچه آدم داشتیم حرف میزدیم. منطقی، مستدل، مشروع. داشتیم از حقمان دفاع میکردیم. حقمان غنیسازی بود. مثل همه کشورها. قرار نبود بمب اتم بسازیم. قرار نبود خاطره هیروشیما و ناکازاکی را زنده کنی… بیشتر »
کلید واژه: "مذاکره"
تا آخرین فشنگ تازه نمازم را سلام داده بودم. داشتم میرفتم حاضری بین الطلوعینم را بزنم. له له میزدم برای واژههای شهید مطهری. لای کتاب مجازیام هنوز بسته بود که یک موشک جلوی پایم منفجر شد. مثل تازه سربازها شوکه شدم. قفل کردم. خبرها مثل رگبار روی سرم می… بیشتر »
هوالحق نمیدانم بعد از 34 سال باید از تو چه باقی مانده باشد که بیاورند؛ از آدمی که جوان و سالم بوده، رشید و قدرتمند. برای خودش مردی بوده. برای همسرش سایهسر و برای فرزندانش مایه دلگرمی. برای پدرش مایه سربلندی و برای مادرش … اما این را میدانم که… بیشتر »