تا آخرین فشنگ تازه نمازم را سلام داده بودم. داشتم میرفتم حاضری بین الطلوعینم را بزنم. له له میزدم برای واژههای شهید مطهری. لای کتاب مجازیام هنوز بسته بود که یک موشک جلوی پایم منفجر شد. مثل تازه سربازها شوکه شدم. قفل کردم. خبرها مثل رگبار روی سرم می… بیشتر »