روزنوشت میدانی رفیق! باید دست به قلم شویم. باید بنویسم. باید در تاریخ ثبت کنیم. شاید بعدها عدهای یادشان برود. یا آدمهایی در تاریخ دست ببرند. کسی چه میداند؛ شاید دوباره بخواهند جای ظالم و مظلوم را عوض کنند. باید بنویسم؛ سال 1404 شمسی بود؛ نخستین روز… بیشتر »
کلید واژه: "دشمن"
خط بطلان داشتم لیست نگرانیهایم را مرور میکردم. فکری از صبح مثل خوره به جانم افتاده بود. دلم میخواست این مبارزه تا نابودی این غده سرطانی پیش رود؛ اما ور منفی ذهنم به کار افتاده بود. ورد کرده بود: تاریخ روی دور تکرار است. از کجا معلوم عدهای خودشان را… بیشتر »
تا آخرین فشنگ تازه نمازم را سلام داده بودم. داشتم میرفتم حاضری بین الطلوعینم را بزنم. له له میزدم برای واژههای شهید مطهری. لای کتاب مجازیام هنوز بسته بود که یک موشک جلوی پایم منفجر شد. مثل تازه سربازها شوکه شدم. قفل کردم. خبرها مثل رگبار روی سرم می… بیشتر »
هوالحبیب باورم نمیشود هنوز چون شهید زنده است شهید جاری است مثل خون در رگهای ملتش مثل رود در کوهسار وجود مثل اندیشه در اذهان آزادگان جهان دنیا همه این نیست پشت این نگاه مادی حیاتی است عظیم زندگی است جاویدان عاری از ظلم و درد و زشتی خوب است که اهل… بیشتر »