تا آخرین فشنگ تازه نمازم را سلام داده بودم. داشتم میرفتم حاضری بین الطلوعینم را بزنم. له له میزدم برای واژههای شهید مطهری. لای کتاب مجازیام هنوز بسته بود که یک موشک جلوی پایم منفجر شد. مثل تازه سربازها شوکه شدم. قفل کردم. خبرها مثل رگبار روی سرم می… بیشتر »
کلید واژه: "اسلحه"
هوالحق میبینی؟! گرگها جری شدهاند. وحشی شدهاند بیشتر از همیشه! میشنوی؟! صدای زوزههای شومشان را. از حدشان در رفتهاند. حصارها را شکستهاند. خطوط قرمز را پشت سر گذاشتهاند. نزدیک شدهاند. نزدیک و نزدیکتر. حالا تیزی دندانهایشان را نشان میدهند.… بیشتر »