... ارسال شده در 6 اردیبهشت 1403 توسط زفاک در دلنوشته, روزنوشت هوالحبیب وقتی بند کفن را باز کردند دلم میخواست معجزه شود دلم میخواست دوباره نگاهم کنی دوباره صدایم کنی من به همین زودی کم آورده بودم… بیشتر »
نامیرا ارسال شده در 4 اردیبهشت 1403 توسط زفاک در روزنوشت, شطحیات هوالحی کاش زندگی کاغذی بود هر وقت دلت میخواست مچالهاش میکردی اما نیست… تو هیچ وقت نمیمیری حتی وقتی میمیری تو هر بار زندهتر میشوی و این درد بزرگی است بیشتر »