شاطر حسین مانده تا روز موعود؛ اما مثل همیشه زهرا صبر و قرار ندارد. توی گروه مینویسد: «پوف... طاهری به آوردن شخصیتهای زیاد توی کارش چقدر علاقه داره». ترجمهاش میشود: طاهری استاد شخصیت پردازی است، نه؟! واژهها توی سرم وول میخورند. قرار نیست یکجا بند… بیشتر »
کلید واژه: "داستان"
هوالحبیبلرزم گرفته بود. شاید چون هوا سرد بود یا چون بار اولم بود از این کارها میکردم. نمیدانم. تق تق خوردن دندانها فکرم را از کار انداخته بود. دروغ گفته بودم مثل سگ. تمام مدتی که کنار بخاری توی خودم پیچیده بودم، گوش شل انداخته بودم برای شنیدن اخبار و… بیشتر »
هوالحبیب این نویسندهها نیستند که به سراغ شخصیتها میروند به خیالم ماجرا برعکس است شخصیتها هستند که به دنیای نویسندهها هجوم میآورند یک هجوم غیرقابل باور بیشتر »
هوالحبیب میتوانستم کارهای دیگری انجام بدهم مثلا کتاب بخوانم حداقل سه چهار تا پایاننامه را بررسی کنم با جیپیتی چت کنم میتوانستم بشینم و فکر کنم لااقل اما نشستم و شناسنامه را نوشتم کامل کامل نه؛ اما بیشتر سوالات را نوشتم با اینکه هنوز خیلی نقاط… بیشتر »
هوالحبیب جنگ اوج گرفته بود. همه داشتند سهم خودشان را میدادند. یکی جانش،یکی مالش، یکی جوانش را آورده بود. هر کسی داشت سهمش را میداد. جنگ برای یک تکه سرزمین نبود. برای یک باریکه با بیشترین تراکم جمعیت. جنگ جنگ حق و باطل بود. باطل با همه توانش به میدان… بیشتر »