هوالحق دارم فکر میکنم اگر جای نویسنده بودم یک چیزی از “حمیدک” میگرفتم یک چیزی که تا عمر دارد، یادش نرود! بیشتر »
کلید واژه: "کتاب"
هوالحبیب گمان میکنی سر نخ داستان را جستهای دست نویسنده برایت رو شده همان وقت نویسنده مثل شعبدهبازها دست میبرد توی کلاه سیاه و بلندش و چیزی رو میکند ترفند جدیدی که حیرت میکنی! بیشتر »
هوالحق شاید شما هم به آن مبتلا هستید. مثلاً ساعتها به پرسهزدن در فضای مجازی مشغول بودهاید و متوجه گذر زمان نشدید. از اینکه مدتی را بیهوده تلف کردید پشیمانید؛ زیرا، نه تنها اطلاعات خاصی به دست نیاوردید، بلکه از انجام کارهای روزمره خود هم عقب… بیشتر »
هوالحبیب امروز نه از سمیر سراغی گرفتم و نه حتی با سعاد همراه شدم. امروز تا این ساعت فقط خاطرات یک دختر جوان خواندم. باید خودم را ملامت کنم به خاطرش؟ نمیدانم. اما حس میکنم ما یعنی من و آن فرانک، وجوه مشترک زیادی داریم!! بیشتر »
هوالحبیب خستهام، خیلی. پلکهایم سنگین شده. نه… نه… من نباشم کار و بار حاجشیخ میلنگد. من نباشم حساب و کتاب زمان از دستش میرود. منم که با چرخش عقربههایم به زندگیاش نظم و نسق میدهم. اما انگار نه نمیشود. پلکهایم… . کاش پلکهایم… بیشتر »