هوالحبیب چرا؟ مثل تو بلد نیستم زبان بریزم برای خدا آنقدر که عاشقم شود آنقدر که شهیدم کند بلد نیستم مثل تو چرا؟ بیشتر »
کلید واژه: "شهید"
هوالحبیب باورم نمیشود هنوز چون شهید زنده است شهید جاری است مثل خون در رگهای ملتش مثل رود در کوهسار وجود مثل اندیشه در اذهان آزادگان جهان دنیا همه این نیست پشت این نگاه مادی حیاتی است عظیم زندگی است جاویدان عاری از ظلم و درد و زشتی خوب است که اهل… بیشتر »
هوالشهید من هم مثل بقیه، گاهی مینشینم و به آن فکر میکنم. نمیدانم کی و کجا از راه میرسد؟ اما میدانم که میرسد؛ ناگزیر. دلم نمیخواهد مرا غافلگیر کند. دلم نمیخواهد با تصادف بمیرم یا توی بستر بیماری یا اینقدر پیر و زمینگیر شوم که آرزوی مرگم را… بیشتر »
هوالحق استاد پرسید تمرینها را انجام ندادید؟ هر کسی بهانهای آورد. من نوشتم استاد امتحان داریم. یکی گفت فراموش کردم. یکی گفت بچهام مریض بود. این وسط یکی هم گفت به خاطر همشهریهایم. به خاطر دوستان همسرم. شک کردم نکند کرمانی است؟ نکند دوست همسرش همان… بیشتر »
هوالحبیب هنوز نابلد بودم ناشیانه چادر را روی سر انداخته بودم گوشهاش را محکم با دندان گرفته بودم تا مبادا بیافتد نگاهم بین جمعیت پی تو بود میخواستم پا به پایت بدوم اما سوزش عجیبی راه نفسم را بند آورد قدمهایم بیآنکه بخواهم سست شد و پلکهایم روی هم… بیشتر »