ارسال شده در 5 اسفند 1401 توسط زفاک در اندیشه, روزنوشت
هوالحق
خوش خیال بودم. فکر میکردم فقط استادهای دانشگاه هستن که چشم دیدن هم رو ندارن. علمشون رو از همه حتی دانشجوها دریغ میکنن. تو مقالاتشون دروغ تولید میکنن. با هزار ترفند رقبا رو کنار میزنن تا فقط خودشون دیده بشن و هزار بیاخلاقی دیگه. شاید یه دلیل هم که وارد حوزه شدم دیدن همین بیاخلاقیها بود؛ اما الان تازه دارم میفهمم چقدر ساده بودم. چقدر اشتباه فکر میکردم، آدم میتونه آخوند باشه، میتونه استاد حوزه باشه و حتی میتونه عالم هم باشه؛ اما باز هم بیاخلاق باشه. میتونه خیلی شیک و قشنگ استادهای دیگه رو بکوبونه، تحقیرشون کنه فقط به خاطر اینکه با هم تو یه جناح نیستن!