هوالباقی دیروز با همه حالهای خوب و خوشش یک خبر بد داشت. خبری که تلخیاش شیرینی همه خوشیها و خندههای سه نفرهمان را برد. آقای دکتر حکیمی جز آن اساتیدی است که هیچ وقت چهره محجوب و لحن آرامش از ذهنمان نخواهد رفت. حتی اگر مرگ چنین قصدی برای او داشته باشد… بیشتر »
کلید واژه: "دانشگاه"
هوالحبیب کاش یکی از این عصرهای پنج شنبه که پا تند کردهام تا خود را به قرار هفتگی در شرکت برسانم، مرا میخواندی سمت خودت. کاش مثل سالهای دانشجویی قدمهایم را میبردی سمت آن راهروی بهشتی. حکماً شاهپسندها گل دادهاند. حتماً بلبلخرماها عاشقتر شدهاند.… بیشتر »
هوالحق فکر میکردم فقط در دانشگاه است که استادها بین دانشجوهایشان فرق میگذارند. فکر میکردم فقط در دانشگاه است که تبعیض بیداد میکند. مثلا فلان استاد چون از فلان دختر خوشش میآید نمرهاش را بیشتر میدهد. بعد او معدل الف میشود. بعد بدون کنکور میرود… بیشتر »
هوالحق اولین درس استاد این است، روزی هزار کلمه! حتی مزخرفترین حرفها. تحت هر شرایطی، فقط بنویسد منظم و همیشه. کاغذ و قلم را برمیدارم تا امر استاد را اجرا کرده باشم. بلکه این ذهن خاموش روشن شود. شروع میکنم به نوشتن. اما نه از مزخرفترین چیزها.… بیشتر »
هوالمحبوب گفتهاند دوری و دوستی اما نه تا این حد. برای من طلبه شدن، دل کندن از دانشگاه بود اما نه همسان دل بریدن از شما. هنوز هم وقتی از عالم و آدم خسته شوم، وقتی دلم مأمن امنی بخواهد، وقتی همدردی نیابم یا اذنی برای زیارت نباشد، در خیالم سمت شما پر… بیشتر »