هوالحق مثل هر روز پای راستت را بیانداز روی پای چپت. به پشتی نیمکت چوبی تکیه بده. دستهایت را هم از دو طرف باز کن. رها شو. سرت را هم بده عقب. به آبی آسمان نگاه کن. به لکه ابرهای عجول. به قطرههای گاه و بیگاه باران که میچکد رو پوستت. به پرواز سارها. به… بیشتر »
کلید واژه: "بلبل خرما"
هوالحبیب شبها کرکره پلکهایم را که پایین میکشم؛ سراب میبینم. دستوپا میزنم در کابوسهایم، مثل غریقی که رها شده در دریای متلاطم. میروم تا ته مرگ. تا ته نیستی و نابودی. پایین و پایینتر. تاریک و تاریکتر. ظلمات محض انگار… تشنهام این شبها. آب… بیشتر »
هوالحبیب اکوفمینیسم! اکوصوفیسم! این ایسمها دارند دیوانهام میکنند. گیج و منگم. نمیدانم صاحبانشان جوشِ طبیعت را میزدند یا پی شهرت خودشان بودند. برخلاف آنها، من ترجیح میدهم در حیاط بساط کنم. عصرها توی آفتاب کم رمق دیماه لم بدهم به دیوار کاهگلی و زل… بیشتر »