هوالحبیب نمیدانم شاید این خصلت من است شاید هم نه. شاید بقیه هم وقتی از جنگیدن در دنیای بیرون خسته میشوند. وقتی چیزی نیست که امیدوارشان کند. وقتی حس میکنند ته کشیدهاند و دارند تمام میشوند. هیچ چیز باب میلشان نیست. نه آنها آدمها را میفهمند و نه… بیشتر »
کلید واژه: "کتاب"
هوالحق این روزها مشغول خواندن کتاب “مفتون و فیروزه” بودم. رمانی دو جلدی در زمینه تاریخ انقلاب اسلامی است که آقای سعید تشکری آن را نگاشته و انتشارات نیستان چاپش را بر عهده داشته است. به نظرم توصیف بعضی از صحنههای داستان نیازمند این همه… بیشتر »
هوالحبیب «لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدانها شاید تو برگشتی و برگشتند بارانها شاید تو برگشتی و شهریور خنکتر شد دنیا کمی آرام شد، خوابید توفانها» “پانتهآ صفایی"، مجموعه"از ماه تا ماهی” بیشتر »
هوالحبیب «سید همیشه در هر شناسایی و عملیاتی … به تن داشت و در هر زمستان و تابستان و عید و عزا، همیشه زیر لباسهایش، پیراهن سیاهی میپوشید. وقتی بچهها از او پرسیده بودند چرا همیشه سیاه پوشی، گفته بود: «عزادار خودم هستم که مردهام.»» لشکر… بیشتر »
هوالحبیب ایستادهام جلوی قفسه و رو به رویم کتابهای آقای نظری چشمک میزنند. به شدت به شعرهایشان علاقه دارم. میدانم این روزها بین این همه صرف و نحو خواندن هیچ چیز این اندازه حالم را خوب نمیکند. رنگ زرد “ضد” علاقهام را بیشتر برمیانگیزد ضمن… بیشتر »