هوالحبیب من دیوانهام. از آن دیوانههایی که گاهی توی گذشتهها پرسه میزنند. همانهایی که از سر بیکاری مینشینند نوشتههای هفت هشت سال پیششان را میخوانند. برای چه؟ نمیدانم. شاید برای درس عبرت یا از سر دلتنگی. شاید هم چون دیوانهاند. دیوانگی که منطق… بیشتر »
کلید واژه: "روزنوشت"
هوالحبیب به خودم قول داده بودم که بعد از مدتها بنویسم. یعنی مثلا قرن جدید آغاز شده است دوست داشتم یکِ یکِ هزار و چهارصد یک، حداقل حرفی زده باشم. برای خالی نبودن عریضه حداقل (!) اما حالا که باید بنویسم مغزم یاری نمیکند. نمیدانم از چه و از کجا بنویسم.… بیشتر »
هوالحبیب تمام طول عید نوروز و حتی روزهای بعدش آرزوی چنین روزی را داشتم. وقتی همه چیز تمام شده باشد و من باشم و تابستانی که میتوانم تمام روزهای بلندش را برای خودم زندگی کنم، به دور از استرس درس و استاد. حتی گاهی وقتها چشمهایم را میبستم و آرزو میکردم… بیشتر »
هوالحبیب هشتمین روز ماه بهمن است. آسمان ابری و هوا به شدت سرد! صدای هوهوی باد و برخورد دانههای باران به شیشه در هم پیچیده است. کلاغی که گویا روی بلندترین شاخه کاج مدرسه نشسته غار غاری سرمیدهد تا سکوت درختها را شکسته باشد. همیشه از سرما بدم میآمده.… بیشتر »