هوالحبیب دروغ چرا؟ وقتی شروع میکنم به خواندن سؤالات، وقتی بین دو گزینه وامیمانم که خُب حالا کدام جواب صحیح است و هر چه به ذهنم فشار میآورم پاسخ کمتری مییابم، ایمان میآورم که اشتباه بزرگی کردهام. افسوس میخورم برای همتی که نکردهام. کاش کمی به خود… بیشتر »
کلید واژه: "حوزه"
هوالحبیب هشتمین روز ماه بهمن است. آسمان ابری و هوا به شدت سرد! صدای هوهوی باد و برخورد دانههای باران به شیشه در هم پیچیده است. کلاغی که گویا روی بلندترین شاخه کاج مدرسه نشسته غار غاری سرمیدهد تا سکوت درختها را شکسته باشد. همیشه از سرما بدم میآمده.… بیشتر »
هوالحبیب تازه به حال دل “ابراهیمیزاده” رسیدهام. تصورش را بکن تمام طول ترم پیش، تمام دوشنبهها و چهارشنبههایی که من سرشار از لذت بودم او لبریز از حس نفرت بود و نامیدی و حسرت و اندوه شاید… همهی حسهایی که امروز به یکباره من… بیشتر »
هوالحبیب روز آخر تعطیلات هست. زنگ میزنم از “سین” برنامه هفتگی را بپرسم. سین با ناراحتی میگوید: «کاش ترم جدید از اول مهر شروع میشد.» بااینکه از ته دل خوشحالم اما به رویش نمیآورم. میگویم: «باید ساخت!» آخرین شب تعطیلات هست و فردا نخستین… بیشتر »