هوالشهید از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان این روزها دارم مثل چی… فقه۲ میخوانم. سه ترم پیش که به بهانه مقاله حذفش کردم فکر این روزها را نمیکردم. اینکه مجبور میشوم در یک ماه آن هم بدون استاد بگذرانمش. مجبور میشوم بعد صلاه صبح، بین… بیشتر »
کلید واژه: "حوزه"
هوالحبیبفارغ التحصیلی! از این واژه بدم میآید. با شنیدنش جیزی توی قلبم فشرده میشود. خاطرات خوبی با هم نداریم من و فارغ التحصیلی. یک روز سرد پاییزی بود. سی مهر، ساعت سه. دست من نبود. من اختیاری نداشتم. من؟ من چه بودم؟ نمیدانم. باید قوی میبودم؟ اما نب… بیشتر »
هوالحق خوش خیال بودم. فکر میکردم فقط استادهای دانشگاه هستن که چشم دیدن هم رو ندارن. علمشون رو از همه حتی دانشجوها دریغ میکنن. تو مقالاتشون دروغ تولید میکنن. با هزار ترفند رقبا رو کنار میزنن تا فقط خودشون دیده بشن و هزار بیاخلاقی دیگه. شاید یه دلیل… بیشتر »
هوالحبیب تمام طول عید نوروز و حتی روزهای بعدش آرزوی چنین روزی را داشتم. وقتی همه چیز تمام شده باشد و من باشم و تابستانی که میتوانم تمام روزهای بلندش را برای خودم زندگی کنم، به دور از استرس درس و استاد. حتی گاهی وقتها چشمهایم را میبستم و آرزو میکردم… بیشتر »
هوالهادی یکی یکی خودشان را معرفی میکنند. هر کدامشان برای خودشان کسی هستند. شاعر، داستان نویس، نمایشنامه نویس و … یک کتابش در آستانه چاپ قرار دارد. یکی فلان جایزه را گرفته. یکی … نمیدانم من با این تجربه کم با این قلم دست و پا شکسته بینشان… بیشتر »