هوالحق
میبینی؟! گرگها جری شدهاند. وحشی شدهاند بیشتر از همیشه! میشنوی؟! صدای زوزههای شومشان را. از حدشان در رفتهاند. حصارها را شکستهاند. خطوط قرمز را پشت سر گذاشتهاند. نزدیک شدهاند. نزدیک و نزدیکتر. حالا تیزی دندانهایشان را نشان میدهند. چنگالهای آلوده به خون پاکان را. حالا خط و نشان میکشند. برای ما؟! با تو هستم! با خودِ تو! میخواهی چه کنی؟ صبر؟! میخواهی چه کنی؟ مذاکره؟! میخواهی چه کنی؟ پیام پشت پیام؟! میخواهی چه کنی؟ التماس پشت التماس؟! میخواهی بنشینی و منتظر بمانی. به امید واهی. به سرابی که آب جلوه میدهند. به خیالت گرگها زبان انسانها را میفهمند؟ یا به قوانینشان پایبند؟
میدانی؟! گرگها رحم ندارند. بوی خون مستشان کرده. گرگها وحشی شدهاند. بیشتر از همیشه. وقتش شده. نوبت توست. باید اسلحهات را نشانه بگیری. درست روی سینهشان. جایی که قلب کثیفشان میتپد. بدون ترس. بدون شک. ماشه را بچکانی. باید تیر خلاص را بزنی. شاید خیلی زود دیر شود. خیلی دیر. آن وقت پشیمانی سودی ندارد!
تیر خلاص