هوالحبیب دلم گرفته. سفر کم کم تمام میشود و سفره جمع. تازه عادت کرده بودم به چای حرم. به هرم نفسهایم که لوله میشد توی هوای سرد. به قطرههای باران که توی سیاهی چادرم گم میشد. چقدر باران ریخت از آسمان. به پای ما کویریهای باران ندیده. من تازه عادت… بیشتر »
کلید واژه: "زیارت"
هوالحبیب فقط آغوش ضریح میخواهم و یک دل سیر اشک… بیشتر »
هوالحبیب یقین دارم به همان اندازه که هستم در این مسیر من بیارادهترینم تنها تو بودی و بس از آغاز تا انجام من نیامدم تو مرا بردی یقین دارم… بیشتر »
هوالحبیب زن دستهایش را در شبکههای قتلگاه فرو کرده است صدای ضجههایش تمام فضای حرم را پر کرده است بند بند بدنم میلرزد دعا کردهام اما… هنوز اندازه این زن هم برای تو مضطر نشدم بیشتر »
هوالحبیب روضهخوان نمیخواهی اینجا همین قبرهای بی مرقد کافی است… بیشتر »