هوالحق خوش خیال بودم. فکر میکردم فقط استادهای دانشگاه هستن که چشم دیدن هم رو ندارن. علمشون رو از همه حتی دانشجوها دریغ میکنن. تو مقالاتشون دروغ تولید میکنن. با هزار ترفند رقبا رو کنار میزنن تا فقط خودشون دیده بشن و هزار بیاخلاقی دیگه. شاید یه دلیل… بیشتر »
کلید واژه: "حوزه"
هوالحبیب تمام طول عید نوروز و حتی روزهای بعدش آرزوی چنین روزی را داشتم. وقتی همه چیز تمام شده باشد و من باشم و تابستانی که میتوانم تمام روزهای بلندش را برای خودم زندگی کنم، به دور از استرس درس و استاد. حتی گاهی وقتها چشمهایم را میبستم و آرزو میکردم… بیشتر »
هوالهادی یکی یکی خودشان را معرفی میکنند. هر کدامشان برای خودشان کسی هستند. شاعر، داستان نویس، نمایشنامه نویس و … یک کتابش در آستانه چاپ قرار دارد. یکی فلان جایزه را گرفته. یکی … نمیدانم من با این تجربه کم با این قلم دست و پا شکسته بینشان… بیشتر »
هوالحبیب دروغ چرا؟ وقتی شروع میکنم به خواندن سؤالات، وقتی بین دو گزینه وامیمانم که خُب حالا کدام جواب صحیح است و هر چه به ذهنم فشار میآورم پاسخ کمتری مییابم، ایمان میآورم که اشتباه بزرگی کردهام. افسوس میخورم برای همتی که نکردهام. کاش کمی به خود… بیشتر »
هوالحبیب هشتمین روز ماه بهمن است. آسمان ابری و هوا به شدت سرد! صدای هوهوی باد و برخورد دانههای باران به شیشه در هم پیچیده است. کلاغی که گویا روی بلندترین شاخه کاج مدرسه نشسته غار غاری سرمیدهد تا سکوت درختها را شکسته باشد. همیشه از سرما بدم میآمده.… بیشتر »