هوالحبیب ایستادهام جلوی قفسه و رو به رویم کتابهای آقای نظری چشمک میزنند. به شدت به شعرهایشان علاقه دارم. میدانم این روزها بین این همه صرف و نحو خواندن هیچ چیز این اندازه حالم را خوب نمیکند. رنگ زرد “ضد” علاقهام را بیشتر برمیانگیزد ضمن… بیشتر »
کلید واژه: "کتابخوانی"
هوالحق «وقتی برای اولین بار در همه عمر دری را به رویت قفل کنند احساس غریبی به تو دست میدهد. آن قفل انگار با تو حرف میزند. میگوید: «عجالتاً زندگی کردن برای تو قدغن است. حالا این پشت بمان تا تصمیمی برایت بگیرند.» صداهای گوش خراشی که از بسته شدن… بیشتر »
هوالحق «سیلی و اسارت ملازم یکدیگرند. اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اسارتت درست زمانی است که اولین سیلی را میخوری! اولین سیلی حس غریبی دارد. یک دفعه ناامیدت میکند از نجات و خلاصی و همه امیدت به سمت خداوند میرود. خودت را دربست میسپاری به قدرت… بیشتر »
هوالهادی روزهایی در عمرم بوده که عاشق کتابی شدم هرچند از روی اسم و آرزوی خواندنش را در دل پروراندم. مثلاً “نامیرا"، “دا"، “استاد عشق” و این سالها “شرح اسم". کتابی که اولین بار اسمش را از تلویزیون شنیدم شاید موقع رونمایی… بیشتر »