هوالهادی
روزهایی در عمرم بوده که عاشق کتابی شدم هرچند از روی اسم و آرزوی خواندنش را در دل پروراندم. مثلاً “نامیرا"، “دا"، “استاد عشق” و این سالها “شرح اسم". کتابی که اولین بار اسمش را از تلویزیون شنیدم شاید موقع رونمایی و وقتی هم فهمیدم در رابطه با زندگی رهبری است شاخکهایم برای خواندنش بیشتر تیز شد؛ اما خب آن زمان پولی در بساطم نبود و درنتیجه از خواندنش محروم شدم. آرزوی خواندن کتاب بر دلم ماند و شاید در ذهنم کمرنگ شد. تا اینکه چند ماه پیش مجدداً اسمش را جزء کتابهایی دیدم که نویسنده رمانی در وبلاگش منتشر کرده و مخاطبان را به خواندنش دعوت کرده بود بهخصوص مذهبیها. این بار هم برای خرید کتاب پولی نداشتم؛ اما خب تا کتابخانه هست جایی برای غصه خوردن نمیماند. شروع به سرچ کردم مخصوصاً که احتمال میدادم بعد از این چند سال کتابخانه نزدیک خانه آن را در لیست کتابهایش جا داده باشد. نتیجه سرچ رضایتبخش بود. دو هفته پیش با کلی ذوق رفتم و کتاب را امانت گرفتم.
اگرچه هنوز به نیمه کتاب هم نرسیدم؛ اما تا اینجا واقعاً لذت بردم. شاید چون برای اولین بار است که در مورد زندگی رهبری کتاب میخوانم و اطلاعات چندانی در موردشان نداشتم! با دیدن کتاب، از میان اعضای خانواده برادرم کنجکاو شد اما تنها به پرسیدن نام و برانداز کردن شکلش اکتفا کرد در مقابل پدرم اشتیاق بیشتری نشان داد و به خواندن هم متمایل شد، طوری که الآن یک روزهایی باید مترصد فرصتی باشم تا کتاب از دستش بیفتد. برعکس من که دوست دارم کتابی را از اول شروع و به آخر ختم کنم، پدرم به بررسی تصادفی صفحات مشغول میشود هر جا حس کنجکاویاش برافروخته شد خواندن را شروع میکند. گاهی هم سرش را برمیدارد و آن قسمت را برای دیگران نقل میکند که البته بیشتر مواقع مخاطبش خودم هستم!
کتاب را خیلی سرسری و روزنامهوار شروع کردهام و میدانم که حالا حالا تا تمام شدن فاصله است بخصوص که حجم بالایی هم دارد؛ اما به نکات جالبی برخوردم که برایم تازگی دارد و عجالتاً یادداشت میکنم شاید در فرصت دیگری تکمیل کردم. ازجمله اینکه پدر رهبری اهل مصرف چای و قلیان و سیگار بودهاند. یا اینکه حمایت مادر در مبارزه علیه رژیم بیش از پدر بوده است؛ ازجمله نکاتی که خیلی برایم جای تعجب داشت اینکه رهبری اهل خواندن رمان بودهاند (با آن سابقه الآن هم حتماً هستند) و تا بیش از عزیمت از مشهد به نقل از خودشان قریب به هزار رمان خوانده بودند. چیزی که در بین سایر روحانیون بعید به نظر میرسد چه آن زمان و چه حالا! بخشهایی هم که مربوط به زندگی طلبگی است جزء قسمتهای شیرین کتاب است. مخصوصاً شیوههای تهیه قوت روزانه!
نکته دیگر نام علی آقا است که نویسنده برای ایشان در بخشی از کتاب به کار میبرد. صرفنظر از دلیلی که نویسنده یادآور شده، حداقل فایده این کار احساس نزدیکی و صمیمت مخاطب با ایشان است.
در یک کلام با شرح اسم میشود به گذشتهها سرک کشید و رهبر را در قالبی غیر از رهبر، طلبهای جسور و تیزهوش دید و از خواندن خاطراتش لذت برد.
ادامه دارد…
زفاک
25/شهریور/96
با شما همراه می شوم