هوالحبیب چادرت را تکاندی روزیش شهادت شد بیشتر »
کلید واژه: "روز زن"
هوالحبیب بچهها روی دست فرشتهها آرام گرفتند بیشتر »
هوالحبیب از حرم بیرون آمدیم. شب جمعه بود. غوغا بود. گفتم مامان همینجا بمان تا برگردم. رفتم کفشداری. جای سوزن انداختن نبود. میترسیدم بین دست و پا بمانم. آخرش دل به دریا زدم. رفتم توی جمعیت. نمیخواستم کسی را اذیت کنم. موج جمعیت مرا جلو و عقب میبرد.… بیشتر »