سمیعالدعا دارم به خودم دلداری میدهم؟ نمیدانم. شاید. کاری از من ساخته نبود؟ نمیدانم! باید چه میکردم برای زن رنجوری که با سیل آدمها وارد شده بود. برای برگه بیمه تکمیلی توی دستهایش که خیس خورده بود از گرمای روزهای پایانی بهار. برای چشمهای عسلی که پشت… بیشتر »