خانه
یک روح دردمند
ارسال شده در 25 مهر 1396 توسط زفاک در یار مهربان

هوالحبیب

با همه مردانگی‌ات خم شوی و دستان همسرت را ببوسی

چون “دستی که به مادرش خدمت می‌کند مقدس است.”

شب عید نان و پنیر و چای بخوری

چون” خدا که می‌بیند.”

وسط یک روستای دور افتاده بزنی روی ترمز برای گریه یک بچه

چون ” شیعه است…

 و هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می‌کشد “

در گرمای اهواز خودت را با وجود بیماری از باد خنک محروم کنی

چون “بچه‌ها در جبهه زیر گرما می‌جنگند”

این‌ها تنها شمه‌ای از یک روح دردمند است

“نیمه پنهان ماه(1)” را بخوانید…

 زفاک

25/مهر/96

جبل عامل ,جنگ های نامنظم ,حبیبه جعفریان ,شهید چمران ,غاده چمران ,لبنان ,کتاب خوانی ,کتاب نیمه پنهان ماه 2 نظر »
...
ارسال شده در 22 مهر 1396 توسط زفاک در روزنوشت, یک خط روضه

هوالحق

حضرت روحانی!

گفتید: «فرامین رهبری، فرامین مطاع است.»

پس یعنی کسی نگفته بود: «من به این گفتگوها خوشبین نیستم!»

 یا اینکه…

آمریکا و برجام ,اظهارات حسن روحانی ,رهبری ,مخالفت رهبری با مذاکرات ,مذاکره با آمریکا ,نتایج برجام 2 نظر »
یک کلام
ارسال شده در 22 مهر 1396 توسط زفاک در روزنوشت

هوالحق

تنها چیزی که در برابر یاوه‌گویی‌های

ترامپ به ذهنم می‌رسد

این کلام خداست:

“قل موتوا بغیظکم”

 

ادعاهای ترامپ در سخنرانی خود درباره ایران ,برجام ,ترامپ ,مذاکره با آمریکا نظر دهید »
شیرینی با طعم حسرت
ارسال شده در 20 مهر 1396 توسط زفاک در دلنوشته, روزنوشت

هوالرزاق

وقتی به عقب برمی‌گردم و دوران‌ تحصیلی‌ام را نگاه می‌کنم. هیچ‌کس مثل “استاد ساروخانی” نمی‌بینم. (تک، یک استاد به تمام معنا.) آن‌وقت حس می‌کنم به قول زهرا نه همه‌سال‌های تحصیل بلکه بیشتر عمرم بربادرفته است. از دبستان و راهنمایی که چیز درستی در ذهنم نیست اما از دبیرستان معلم شیمی و عربی‌مان تقریباً خوب بودند بعلاوه دبیر دین و زندگی‌مان. یادم هست معلممان وسط تست‌های شیمی نا غافل  شروع می‌کرد به خواندن آیاتی از قرآن و تفسیرش. من هم در دلم کلی ذوق می‌کردم و خوشحال می‌شدم. یا معلم عربی‌مان که نافش را با سیاست برداشته بودند. یکی مثل الآن میم. الف.

 "عاصی مذنب” و “دکتر گلشن” جز اساتید دانشگاه بودند آن‌ها هم خوب بودند منتها با تعریف دانشجویی. همین‌که چادرت را زیر سؤال نمی‌بردند! و لهجه‌ات را دست‌مایه خنده کلاس نمی‌کردند! خودش کلی بود. البته سالی ماهی یک‌بار هم که شده کلامی از خدا و پیغمبر بر زبانشان جاری می‌شد و این یعنی تقریباً حضور توأمان علم و تعهد! اما هیچ‌کدامشان استاد یعنی یکی در حد و اندازه “خانم ساروخانی” نبودند! شاهدش هم اینکه اگر الآن این نوشته‌ها را می‌خواند با همان کلام گرم و لبخند دلیرانه‌اش می‌گفت: «می‌خواهید مرا باد کنید!» مثل دیروز که “لژنشین‌ها” بنای تعریف گذاشته بودند. در دلم با آن‌ها هم‌نوا بودم. چون حقیقت را می‌گفتند. بااینکه همیشه با چشم انتقاد به اساتید نگاه می‌کنم اما در برابر “خانم ساروخانی” با آن ناصیه روشن و ضمیر بیدار زبانم غلاف می‌شود. دلم می‌خواهد فقط گوش باشم. حس می‌کنم باید تکانی بخورم. حیف است این روزها بگذرد. حیف است این ثانیه‌ها تلف شود. روحم حیف است. وقتی با میم تلفنی صحبت می‌کنم کلی از “خانم ساروخانی” تعریف می‌کنم. می‌گویم: «حالا که بنای رفتن داری لااقل اخلاق را از دست نده آدمیزاد است معلوم نیست کی و چه زمانی خدا این‌طور استادی روزی‌اش کند.»

شیرینی این روزها باهمه خوبی‌اش با خودش حسرت عمیقی هم دارد یک زخم تازه؛ اینکه چرا نباید خروجی دانشگاه مثل حوزه باشد؟ چرا در تمام دوران دانشجویی‌ام کسی مثل “ساروخانی” استادم نبوده است؟ یعنی نباید در مملکت ما اساتیدی تربیت شوند که در عمل هم عالم باشند؟ چرا باید در دانشگاهمان اخلاق عنصر مغفولی باشد؟ اصلاً کسی به فکر تهذیب دانشجوها است؟

20/مهر/96

 

اخلاق ,استاد ,تزکیه ,تهذیب نفس ,جایگاه اخلاق در دانشگاه ,حوزه و دانشگاه ,دانشگاه ,طهارت نفس ,علم آموزی 10 نظر »
ادب حضور
ارسال شده در 17 مهر 1396 توسط زفاک در دلنوشته, یار مهربان, اهل البیت(علیهم السلام), روزنوشت

هوالعزیز

اینکه آدم به تأسی از معصومین خنده و شوخی‌اش را در ماه محرم کم کند زیاد برایم تازگی نداشت. نکته نشنیده حرف‌های “ابراهیمی” این بود: حاضر نباشی با لباس عزای امام حسین(ع) به دستشویی بروی! نمونه‌ای از ادب حضور شهید “محمد خانی” در برابر امامش(ع). نکته‌ای ریز اما قابل تأمل. باز این شعر حافظ در ذهنم ضرب گرفته:"طفیلِ هستی عشق‌اند آدمی و پری/ ارادتی بنما تا سعادتی ببری…"حس می‌کنم محرم پا تند کرده مثل این روزهای کوتاه پاییزی. دارد از کنارم عبور می‌کند آرام و بی‌صدا و من نشسته‌ام و نگاهش می‌کنم. بدون اینکه هیچ کاری انجام بدهم. دلم نمی‌خواهد فرصت‌ها عبور کنند و من دست خالی مانده باشم. دلم نمی‌خواهد اربعین از راه برسد و من باز حسرت به دل مانده باشم.

آقا جان! عنایتی بنما …

17/مهر/96

 

آداب زیارت امام حسین ,ادب حضور ,اربعین ,شهید محمدخانی ,عمار حلب نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 88
  • 89
  • 90
  • ...
  • 91
  • ...
  • 92
  • 93
  • 94
  • ...
  • 95
  • ...
  • 96
  • 97
  • 98
  • ...
  • 102
 
غَیث
مطالب این وبلاگ کاملا تولیدی است. استفاده بدون ذکر منبع ممنوع!
موضوعات
همه
الی الحبیب
اندیشه
اهل البیت(علیهم السلام)
حضرت صاحب (عج)
حضرت عشق(ع)
تمرین نویسندگی
حرکت جوال ذهن
خاطرات
دلنوشته
روزنوشت
شطحیات
شهدا
لژنشین‌ها
مخاطب خاص
هایکو
پوستر و عکس نوشت
کنایات
یار مهربان
یک بیت
یک خط روضه
پیوند ها
  • نور عیننا
  • حب فؤادی
  • بخوان با ما
  • میم. الف.
  • سه نقطه
  • آمار
  • امروز: 15
  • دیروز: 9
  • 7 روز قبل: 351
  • 1 ماه قبل: 2843
  • کل بازدیدها: 206328
  • موزیک آنلاین
    MeLoDiC

    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان