هوالحبیب
با همه مردانگیات خم شوی و دستان همسرت را ببوسی
چون “دستی که به مادرش خدمت میکند مقدس است.”
شب عید نان و پنیر و چای بخوری
چون” خدا که میبیند.”
وسط یک روستای دور افتاده بزنی روی ترمز برای گریه یک بچه
چون ” شیعه است…
و هزار و سیصد سال ظلم را به دوش میکشد “
در گرمای اهواز خودت را با وجود بیماری از باد خنک محروم کنی
چون “بچهها در جبهه زیر گرما میجنگند”
اینها تنها شمهای از یک روح دردمند است
“نیمه پنهان ماه(1)” را بخوانید…
زفاک
25/مهر/96