هوالحبیب بچه که بودم منتظر تابستان بودم. وقتی که ماه از راه میرسید. نه! صبر کن! از قبلش باید شروع میکردم. از کجا؟ از بهار. بله بله باید از بهار شروع میکردم. وقتی پدرم بستهها را میآورد خانه. با دقت دورش را با کارد پاره میکرد. بستههای سفید رنگ با… بیشتر »