هوالحبیب هی حواست هست؟ زمستان دارد بساطش را جمع میکند. دامنش را دیر اما حسابی تکانده. هی یادت نرود. ما عهد بستهایم. ما دانههای خیس خورده گندمیم توی ظرف سفالی پشت پنجره. لحظه موعود نزدیک و نزدیکتر میشود. کم کم نورآفتاب از لابهلای ابرهای سفید و… بیشتر »
کلید واژه: "زمستان"
هوالجمیل روی پله اول پشت سر نفر جلویی منتظرم که گوینده رادیو میگوید: «مدیریت حوزه های علمیه…» کمی مکث میکنم و گوشهایم را تیزتر. اما وقتی اسم شهرستان اردکان و میبد را میشنوم. نفسم را عمیق میکنم و خودم را مصمم از پله بعدی بالا میکشم. اتوبوس… بیشتر »