هوالحبیب یادم نیست چند ساله بودم. یادم نیست چه سالی بود حتی. بچه بودم لابد. آنقدر که قدم به تو نمیرسید. به تو که رفته بودی روی دستها. روی دست مردهای غریبه. داشتی میرفتی. برای همیشه. داشتی دور میشدی از من. توی آن چهارگوشه چوبی لبهدار که دور تا دورش… بیشتر »