هوالحبیب
گفت: انسان را در رنج آفریدم؛ گفت: “انک کادح"؛ کدح یعنی سلوکی رنجآلود؛ پس هر کسی به قاعده خودش دچار است؛ دچار رنجی، دردی یا غمی. کم یا زیادش فرقی نمیکند؛ مهم برخورد آدمهاست. عدهای از این رنج و درد برای خودشان باتلاق میسازند و روز به روز در آن فرو میروند؛ بیهیچ دستاویز و راه نجاتی. رنجها دست و پاگیرشان میشود و مانع رشدشان؛ اما آدمهای دیگری هم هستند؛ کسانی که از رنجهایشان نردبان میسازند و از آن پله پله تا ملاقات خدا بالا میروند…
امروز وقتی سهمیه جمعخوانی را تمام کردم؛ به احمد فکر کردم. به مردی که در طول زندگی سی سالهاش رنجهای زیادی چشید. در فقر و نداری بزرگ شد. با دردهای زیادی دست و پنجه نرم کرد. روزی خبر مفقودالاثر شدن رحمان نوجوان را شنید، روز دیگری دوست و همرزم دیرینهاش قامتبیات را از دست داد. حتی دختر ششماههاش در آغوشش پر کشید. شوخی نیست؛ هر کدام از اینها میتواند مردی را به زمین بزند؛ کمر انسانی را خم کند؛ اما به قول فخرالسادات، او در هیچ کدام متوقف نشد. گریه کرد مثل هر انسان دردمندی دیگری؛ اما دچار رکود و رخوت نشد. هیچ وقت از پا ننشست؛ مثل رود جاری شد و به دریا رسید…
#به_قلم_خودم
