هوالحبیب
“گذرنامه و بلیت و اجازهی خروج و روادیدش ـ به قول خودش ـ همه حاضر است. چمدانها را بسته. چیز زیادی با خود نمیبرد. تمام داراییاش را به ارز تبدیل کرده و در جریانِ تبدیل کردن است. فقط دشنام میدهد. هر حرکتی که میکند با یک دشنام همراه است. یک روز، به خود دشنام خواهد داد. رکیکترین دشنامهای عالَم را. یک روز خواهد دید که از وطن و مردُمِ وطن میتوان گریخت؛ اما از چنگِ گندیدگی روحِ خویش، گریختن ممکن نیست. یک روز، در غُربت، به زار زدن خواهد افتاد؛ به ندامتی زار زنان.”
“نادر ابراهیمی”
در “یک عاشقانهی آرام”