هوالشهید
ثانیهها به دقیقهها تبدیل شدند و روزها از پی هم گذشتند تا ما را به محرم برسانند. محرمی که هنوز در سال شصتویک هجری مانده با همان ظلمها و مصیبتها. حسین بن علی، سبط ثانی مصطفی (ص)، مظلوم و بییاور با لبان تشنه در کربلا سر بریده میشود آنهم به دست جماعتی که دعوتش کردند. نامهها روانه کویش، شمشیرها آخته، نیزهها برافراشته که ای حجت خدا یاریمان کن؛ اما چه شد؟ چرا آن شمشیرهایشان شکم مشکها را درید؟ چرا تیرها و نیزهها بر پیکر عزیزترین آل خدا نشست؟ غیرتشان کی به یغما رفته بود که بر لبان عطشناک طفل صغیر رحم نکردند. عهد علی در غدیر آتشبهجان خیمه آل خدا بود؟ یا اصلاً نفهمید بودند پیغام پیامبر «قولوا لا الله الا الله تفلحوا» را؟ کجا کج رفتند که رسیدند به اسارت و پای پرآبله، به رأس بریده و چوب خیزران …
زمان گذشت و ما به محرم رسیدیم به قافله غم و حیران که بر کدام داغ بگرییم؟ ماتم کدام سوگ بر دل نهیم؟ قلبمان کوچکتر از این حرفهاست که اعظم مصائب را تاب بیاورد. عزای عظیم حسین علیهالسلام تاب آسمانها را با همه گسترگی ستانده. زمین با همه استحکام و قدرتش میگرید و از عمق جان ناله سرمیدهد، ما که ذرهای از این وجودیم بر کدام غم ناله کنیم؟ نوحهخوان کدام مرثیه باشیم تا حق مطلب ادا شود؟ بر کدامین چشم اشک بریزیم چشمی که به تیر خصم مجروح است یا آنکه تا هنگامه قیام خونبار است؟ بر کدامین لب، آنکه داغ عطش بر دل آب میگذارد یا آنکه یکتنه نوحهخوان اینهمه عزاست؟
آری هماینک محرم فرامیرسد و دوباره فریاد هل من ناصر حسین بن علی طنینانداز میشود. به خود نظر کنیم و ببینیم کجای زمان ایستادهایم و پای علم که سینه میزنیم؟
زفاک
متن بسیار زیبا بود
ان شاءالله به برکت امام حسین مهدوی شویم