هوالحبیب
وقتی از مصاحبت با آدمها لذت نبری
وقتی کلامشان طعم تلخ نیش و کنایه داشته باشد
وقتی حتی حضورشان هم آزار دهنده باشد
وقتی حس کنی از بودنشان خسته شدی
میتوانی لااقل برای لحظاتی رهایشان کنی
میتوانی در گوشه دنجی با خودت تنها باشی
در این لحظهها به بن بست نمیرسی
اما امان از وقتی که از دست خودت خسته شده باشی
وقتی نتوانی حضور خودت را تحمل کنی
وقتی اسیر دست خودت باشی
آن وقت کدام گوشه دنج آرامت میکند؟
شاید آن لحظه حسرت بخوری
حسرت آدمهایی که توانستهاند
از خودشان عبور کنند
آنهایی که به دور از هیاهوی این عالم
در این روزها که سپیدند
غرق در دریای نیایش شدهاند
خلوت کردهاند با کسی که جز او
نه محبوبی است
نه معبودی
کسی که همیشه حی و حاضر است
کسی که همیشه میتوانی از همصحبتی با او لذت ببری…
12/فروردین/97