هوالحی صبحی وقتی برای بار دوم کتاب را خواندم. سرم را گذاشتم روی بالش. دلم آرام بود. چشمهایم را بستم و در دلم گفتم هر نمرهای که بگیرم مهم نیست. همین که بین الطلوعها بیدار ماندهام، کافی است. همین که همه تلاشم را کردهام. اما الان وقتی میبینم نمره… بیشتر »