هوالحبیب بچه بودم و سادهدل؛ آنقدر که دلم با یک فرفرهرنگی برود. یک تکه چوب، قاعده نصف مداد را میتراشیدند و از دل دایرهای چوبی که کمتر از یک کف دست بود؛ رد میکردند. میشد یک اسباببازی ساده و کمخرج. روی سطح دایره چوبی هم پر میکردند از گردالیهای… بیشتر »