هوالحبیب میروم جلوتر. در فاصله یکمتری. اینجا حتماً عکسهای بهتری تور میکنم. به خاطر رئیس؟! برای اینکه حرفش روی زمین نمانده باشد؟! یا اثبات خودم؟! نمیدانم. شاید هم به خاطر من دیگرم. یکی توی گوشم زمزمه میکند: - حیف نیست. شاید هرگز فرصت نشه. شاید هرگز… بیشتر »
کلید واژه: "عرفه"
هوالحبیب دیروز رمان برکت را شروع کردم. با اینکه آدم نشستن و یک ضرب خواندن نیستم، اما پنجاه صفحهای را طی چند دقیقه خواندم. راستش از خیلی جهتها با شخصیت “یونس” مشکل دارم. دائم به رفتارهایش خرده میگیرم. بعضی حرفهایش برایم قابل هضم نیست آن… بیشتر »