هوالحبیب
دیروز رمان برکت را شروع کردم. با اینکه آدم نشستن و یک ضرب خواندن نیستم، اما پنجاه صفحهای را طی چند دقیقه خواندم. راستش از خیلی جهتها با شخصیت “یونس” مشکل دارم. دائم به رفتارهایش خرده میگیرم. بعضی حرفهایش برایم قابل هضم نیست آن هم به عنوان یک طلبه! اما انگار یک چیز مرا به او پیوند میزند. انگار یونس هم به دنبال خودش میگردد. خودی که او را به خدا میرساند.
حالا دلم میخواهد بدانم آخر و عاقبت این یونس چه میشود؟!