هوالحبیب دانه بودیم، زیر خروارها خاک. میترسیدیم. از تاریکی که دورتادورمان را گرفته بود وحشت داشتیم. از بوی خاک بدمان میآمد؛ اما جراتش را نداشتیم. ما پر از انرژی پر از توان بودیم؛ اما ترس وجودمان را گرفته بود. دلش را نداشتیم. جرات بیرون آمدن. جرات… بیشتر »