هوالحبیب
یک عمر برای مردم روضهی علی اکبر خوانده بود؛ اما تازه آن شب به دل حسین رسید. وقتی لای بتنها و تل خاک صدا میزد: علی…
پسرش، علی، تازه پاسدار شده بود.
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
#به_قلم_خودم
موضوع: "یک خط روضه"
هوالحبیب
سفره را جمع کردند…
هوالحبیب
أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا
فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ
حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ
وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ…
هوالحبیب
باز هم
روی دست نیزهها
میبرند خورشید را …
هوالحبیب
گوش کن
همه ذرات عالم صدا میزند
حسین…