هوالحبیب
دلم میخواست جای تو باشم
تویی که این مسیر رویایی را طی میکنی
از کنار فوارههای آب میگذری
ریههایت را از اکسیژن ناب چنارها پر میکنی
به روی رُزها سلام میدهی
دست نوازشی روی گل انارهای نورس میکشی
و بعد خود را به دنیای کتاب میرسانی
و در واژهها غرق میشوی
هرازگاهی که کسی
شاید اندازه من بدعنق،
خلوت شاعرانهات را به هم میریزد
با مهر به رویش لبخند میزنی
به نشانه احترام مقابلش برمیخیزی
و به گرمی راهنمای مشکلاتش میشوی
حسودیام میشود
به تو
به شغلت
به کیفی که این روزها میکنی…