هوالحبیب
“دعبل و زلفا"، رمانی عاشقانه است که با زبانی شیرین و گویا ضمن بیان سرگذشت “دعبل خزاعی"، گوشهای از تاریخ زندگی امام موسی کاظم و امام رضا (علیهما سلام) را در پیش چشم تصویر میکند. جملات تقریبا روان است هرچند به سبب موضوع واژههایی کهن هم در آن به چشم میخورد! در مجموع اشکال تایپی در آن ندیدم و از این نظر مرا خرسند کرد. طرح جلد دل انگیز است و بیان صحنهها و توصیف امکان، زیبا و دقیق، هرچند کشش و جاذبه در نیمه نخست بیشتر است.
کتاب در بیان وضعیت اسفناک جامعه در زمان عباسیان و اشتغال سردمداران حکومت به شهوت و خودکامگی و استبداد، خوب عمل کرده است. اشارهی آن به سرنوشت افرادی مثل “جعفر برمکی” و رسیدنش از اوج عظمت به حضیض ذلت نیز زیبا و آموزنده است.
پاسخگویی کتاب به بعضی از پرسشها مثل علت حضور “علی بن یقطین” در دربار هارون در طرح کلی داستان و از زبان شخصیت اصلی و یا دلایل پذیرش ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در قالب گفتگوهایی که بین شخصیتها رخ میدهد از دیگر نکات قوت است. هرچند برای من یک سوال اصلی همچنان باقی ماند که اتفاقاً از زبان دعبل هم پرسیده میشود: اینکه چرا امام بعضی را از همکاری با حکومت منع اما برخی دیگر را حمایت میکند؟
خلاصه اینکه اگر پیش از این در مورد “دعبل خزاعی” یک نام گنگ و تصویری مبهم در ذهن چیزی بیشتری نداشتم اما این کتاب توانست شخصیتی خوب و درخور توجه از او برایم بسازد. مخصوصا که نویسنده از ابتدا او را فردی خاکستری معرفی میکند که در روند داستان به رشد و تعالی میرسد و این خود عاملی برای پذیرش بیشتر شخصیت فراهم میآورد. دعبل، شاعری مشهور و صریح الهجه است که با زدودن سیاهیهای وجودش و دست زدن به انتخابی سرنوشت ساز به رسالت خود آگاهی یافته و با اشعار محکم و کوبنده به دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) میپردازد و سرانجام اجر خود را دریافت کند.
در پایان اعتراف میکنم با خواندن “دعبل و زلفا” علاقهام به رمانهای تاریخی دوچندان شد و علی رغم قیمت بالای خواندنش را به دیگران توصیه میکنم!