مثل هر شب، پلکهایش که روی هم رفت. برگشت؛ یکی یکی انگشتهای کوچکش را مثل گلبرگهای گل سرخ؛ خوب بو کشید و بوسید.خبر نداشت آخرین بار است.#به_قلم_خودم #شهید_زهره_رسولی#شهید_رایان_قاسمیان بیشتر »
کلید واژه: "گل"
افتخار زندگیامبزرگترین افتخار زندگیام، شغل پدرم بود. پدرم دکتر نبود. مهندس هم نبود. بساز و بفروش هم نبود. اصلا درآمد کلان نداشت. حقوقش کم بود آنقدر که شغل دوم هم داشت؛ اما به خیالم حلالترین روزی دنیا را داشت. پاکترین رزقها که سهم من و خانوادهام بو… بیشتر »