هوالحبیب حال یک دونده دو ماراتون را دارم آدمی که تمام مدت دویده همه راه را دویده همه خودش را شاید کف پاهایش ذوق ذوق میکند از درد رمقی برایش نمانده ته گلویش میسوزد همه وجودش میسوزد از عطش از خستگی از دوندگی دهانش را میبندد نفسهای عمیق میکشد بازدم… بیشتر »