هوالحبیب وقتی مریم در آستانه کلاس کتاب را نشانم داد و گفت چندین بار با واژههایش اشک ریختم وسوسه خواندنش دلم را قلقلک داد. اما در بحبوحه میانترمها و کتابهای درسی غریب ماند تا هفته پیش که بالاخره عزمم را برای خواندن جزم کردم. هر چه با سطرها پیش میرفتم… بیشتر »
کلید واژه: "شهادت"
هوالمحبوب پرسیدم: «تو چی کار کردی که به مقام شهادت رسیدی؟» خندید و گفت: «از گریههایی که برای امام حسین (ع) داشتم و زیارت کربلایی که رفتم و حفظ کردم، بعد هیئت و زیارتهای شب جمعهای که میرفتم پیش امام رضا (ع) شهادت رو گرفتم.» پرسیدم: «حالا ما چی کار… بیشتر »
هوالحبیب وقتی در آستانه در خیره میشوم به قامتت با آن حجب و حیا با آن متانت و وقار یک آن فکری میشوم به خیالم همسر شهید بودن چقدر برازنده توست… زفاک 30/آبان/96 بیشتر »
هوالحبیب باید میآمدی پیچیده در پرچم سه رنگمان بیسر مثل حسین شهید بیدست مثل عباس علمدار اصلا باید مثل اکبر دوباره اصغر میشدی پاره پاره خدا حرف داشت با ما باید میآمدی و دلمان را به آتش میکشیدی داشت کلیشه میشد عشق باید یک تنه همه مصائب حسین را به… بیشتر »