هوالحق
امروز از آن روزهایی است که اینترنت بنای ناسازگاری دارد. هر لحظه به شروع کلاس نزدیکتر میشوم تلاشم برای ورود به سامانه بینتیجهتر میشود. در نهایت مجبورم با لینکی که یکی از اعضا کلاس گذاشته وارد شوم. به خیالم همه آنقدر هولیم که تا ده دقیقه بعد اعضا کلاس که زیر دست و پا ماندند یکی یکی وارد میشوند و سلامی میدهند!
کلاس روش تحقیق آن هم به شیوه حل مسئله! مبحث این هفته کهن الگوهاست. کهن الگوها در واقع الگوهایی هستند که ما در زندگی برای حل مسائل به کار میبریم. به خیالمان با آن همه مسائل را حل کردهایم در حالی که در اشتباهیم. با الگوهایی که در پیش گرفتیم فقط مشکلی بر مشکلات اضافه کردیم. کهن الگوها نوعی چرخههای معیوبند که با افتادن در دام آنها مشکلات هیچ وقت حل نمیشوند.
مبحث امروز کهن الگوی قورباغه پخته است. اسم جالبی دارد. هر کس چیزی به ذهنش میرسد توی فضای چت مینویسد:
- مرگ تدریجی یک رویا!
- تغییرات گام به گام!
- استراتژی ایران مقابل اسرائیل!
خلاصه هر کسی اظهار فضلی میکند! استاد زورکی خندهاش را قورت میدهد و ادامه بحث را پی میگیرد: در کهن الگوی قورباغه پخته شما مسئله را حل نمیکنید؛ بلکه به صورت تدریجی حساسیتتان به مسئله کم میشود و آن وقت هست که فکر میکنید مسئله حل شده است! یعنی به تدریج به جای حل مسئله، وجود آن برایتان عادی میشود و حتی در برهههایی آنقدر اوضاع وخیم میشود و این وخامت به تدریج رخ میهد که شما هیچ درکی نسبت به آن ندارید! مثل قورباغهای که با افزایش تدریجی دمای آب به مرگ نزدیکتر میشود اما درکی از آن ندارد! یا مثل آن چیزی که در صنعت خودرو با آن روبهرو هستیم! روزی نیست که شما یا یکی از اطرافیانتان بابت مشکلی که برای خودرو زیر پایش دارد به نمایندگی مراجعه نکرده باشد! اما در قبال آه و ناله شما مسئول نمایندگی میگوید: «آقا چه عیبی چه ایرادی. همه جا همین است. اصلا شما میدانید ما یک روزی قدرت ساخت آفتابه هم نداشتیم حالا داریم خودرو تولید میکنیم. اصلا میدانید این چه پیشرفتی است! خیلی از جاها همین نمایندگی هم ندارند. برو یک نان بخور و هزار تا خیرات کن!»
استاد چند مثال دیگر میزند و بعد از بچهها میخواهد مثال بزنند. یکی مینویسد: «بحث حجاب. از چادر به مانتو و از مانتو به بلوز و از بلوز به کشف حجاب! جرات گفتن بالای چشمتان ابروست هم نداری!» یکی دیگر مینویسد: «کمی جمعیت. از ده دوازده تا به چهار پنج تا، از چهار پنج تا به دو تا و از دو تا به یکی و از یکی به هیچی! تازگیها برای خالی نبودن عریضه از عروس هلندی و قناری عبور کرده و به هاپو رضایت دادهایم!»
یکی دیگر مینویسد: «روابط دختر و پسر! روزی با نامه بود بعد شد شماره تلفن الان هم که به آیدی و صفحات مجازی اینستا و تلگرام.»
خلاصه تا به خودمان بیاییم فضای چت شده پر از قورباغه پختههایی که دورو برمان ریخته و خبر نداریم. به قول دوستی چشممان را روی چیزهایی بستیم. آنقدر در تغییرات تدریجی پیش رفتیم که نفهمیدیم کی به اینجا رسیدیم! کاش حداقل بیدار شویم و نخواهیم اشتباهاتمان را عادی جلوه کنیم! کاش برای قورباغه پختههایمان کاری کنیم کارستان!
قورباغه پخته