سال یک هزار و درد هست هنوز، یک هزار و نیرنگ. زمان روی مدار غیبت میچرخد و کماکان مصاف حق و باطل پابرجا. در این میان عدهای پا در عرصه عمل نهادهاند. آنان که شجاعت در وجودشان بالوپر گرفته و استقامت در نگاهشان قوت. در این وانفسا که بیبصیرتی بیداد میکند، در این برهه از زمان که منتهای سلوک عدهای دنیاطلبی و خودکامگی است آنها راه دیگری برگزیدهاند راهی که تاریخ را بازدارد از تکرار. مگر نه اینکه دل زمین هنوز داغدار ذبح عظیم است و چشم آسمان بیتاب از مصیبت. فصل شبیخونی فتنههاست و بیم نابودی توحید، پس تعلل بیمعناست. بیشک پیروزی در ید آنان است چراکه دل در گرو خدا دارند و توشه تقوا بر دوش. آنان دربند ربالعالمیناند، بیمناک چه باشند؟ تفسیر آشکار «لا خوف علیهم» اند، تعبیر روشن «و هم لا یحزنون». اضطراب بر گردشان نمیگردد. دلواپسی با آنان بیگانه است؛ بهیقین میدانند دنیا همه بیوفایی است و بس، پس بر سر دوراهی وانمانده و گردنه دلتنگیها را پشت سرنهادهاند. در میانشان هم از یادگاران روزهای خون و آتش است هم جاماندگان از همپایی “همت"ها و همیاری “باقریها"؛ آنان که نورسیدههای انقلاباند و فدائی رهبر. آری عاشقان میروند و عزیزانشان در لحظههای پر اضطرار چشمانتظاری به اسوه صبر اقتدا میکنند و دلشان به آیههای نور گرم میشود همانا خدا با صابران است و تحقق وعده الهی نزدیک.
زفاک
مهر/95