هوالهادی
یکی یکی خودشان را معرفی میکنند. هر کدامشان برای خودشان کسی هستند. شاعر، داستان نویس، نمایشنامه نویس و … یک کتابش در آستانه چاپ قرار دارد. یکی فلان جایزه را گرفته. یکی … نمیدانم من با این تجربه کم با این قلم دست و پا شکسته بینشان چه میکنم! مثل یک تکه پازل که سردرگم مانده و نمیداند به کجا باید بچسبد؟ کجا را باید تکمیل کند؟ اما تو میدانی. تو که خدایی، تویی که خلق میکنی، اندازه میکنی، تدبیر میکنی. تو محل اتصال این پازل را میدانی. خدایا من دلم و ذهنم را به تو میسپارم. تو هدایش کن، همانطور که وعده دادهای…
زفاک
12/بهمن/96